میوه درخت طوبی
رسول خدا صلّی الله علیه و آله همیشه دخترش فاطمه را میبوسید. صورت فاطمه را میبوسید، سینهی فاطمه را میبوسید، دستان فاطمه را میبوسید. یکبار آنقدر فاطمه را بوسید که صدای عایشه در آمد و غضبناک شد. با ناراحتی گفت: ای رسول خدا! خیلی فاطمه را میبوسی؟!! پیامبر مثل همیشه آرام و باوقار فرمود: ای عایشه! وقتی در معراج به آسمان برده شدم، داخل بهشت گشتم. جبرئیل مرا به درخت طوبی نزدیک ساخت و از میوهاش به من داد. من از میوه درخت طوبی خوردم و وقتی به زمین هبوط کردم و پائین آمدم، خدای متعال میوه درخت طوبی را در وجود من تبدیل به نطفه کرد و من با خدیجه همبستر شدم و از آن نطفهی بهشتی خدیجه فاطمه را باردار شد. هرگز او را نمیبوسم مگر آنکه عطر درخت طوبی را از او استشمام میکنم.[1]
آری، طوبی باید در بهشت بهترین باشد تا مفتخر شود به امانتداری از نور مقدّس فاطمه. وقتی طوفان نوح فروکش کرد و خداوند اراده نمود تا کشتی نوح را با سرنشینانش بر زمین بنشاند، تمام کوهها گردنفرازی کردند تا مگر این افتخار نصیبشان گردد و کشتی نوح بر فراز آنها فرود آید چراکه این نشان افتخاری بود بر سینه هر کسی که توفیق رفیق راهش میشد و نوحِ نبیّ گام مبارکش را بر چهره او میگذارد. حالا تصوّر کن که خدا میخواهد نورِ علّت آفرینش کائنات، همو که اقرار به فضل و محبّتش دلیل تکامل نبوّت نوح نبیّ و هر پیامبر دیگری بود[2]، را در بهشت به درختی به عاریت بگذارد تا سالیان سال بعد، آن را به کالبد جسمانی مقدّس او ملحق سازد. مسلّم است که در بهشت غوغائی به پا شد و هر درختِ با برکتی آرزو داشت تا مدال این افتخار را به سینه خود بزند. امّا عاقبت این شرافت از آنِ شجرهی طوبی شد. امّا چرا طوبی؟
طوبی چه درختی بود؟
طوبی درختی است که اشرف کائنات و افضل انبیاء همان کسی که علم اوّلین و آخرین را در سینه دارد و خدایش در سفر بینظیر معراج، چنان او را در آسمانها و عرش و عوالم وجود سیر داد که احدی را چنان سیر نداده است، در بهشت هم، نظیر این درخت را ندیده است.[3] چرا این درخت از میان همه درختان بهشت برگزیده است و بینظیر؟ چون اصل و ریشهاش در خانه بهشتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علی علیه السّلام است و شاخهای از آن در تمام منازل اهل بهشت داخل شده است[4] که هر چه بخواهند از طریق آن شاخه برایشان فراهم میشود. سایهای دارد آنقدر وسیع که اگر سوارهای صدسال زیر سایهاش بتازد و برود نمیتواند از سایهی آن خارج گردد و اگر پرندهای از پائین به سمت اوج این درخت پرواز کند، آنقدر پر میزند و اوج میگیرد که از شدّت گذر زمان و فرتوتی و پیری توان پروازش نخواهد بود و حال آنکه به رأس طوبی دست نمییابد.[5] از چشمه کافور و سلسبیل سیراب میشود[6] و باغبان آن خودِ خدای تعالی است. ذات بیهمتای احدیّت بی آنکه جبرئیل یا میکائیل و یا هر ملک مقرّب دیگری را در کاشت نهال طوبی دخیل کند، خود آن را در بهترین جنّتها و بهترین نقطهی آن، یعنی خانهی اشرف مخلوقات و بیتِ عصارهی خلقت، با دست قدرت خویش در دل زمین نشاند و پس از آن از روح خود در آن دمید.[7] پس این درخت خلقتی بسیار خاص و ویژه دارد و درختی است که همچون آدمیان، خداوند در کالبدش از روح خود دمیده است چنان آدم ابوالبشر که در وصف خلقتش فرمود: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ». هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد.[8] شاید طوبی هم پس از خلقتش در بهشت و دمیده شدن روح الهی، مسجود ملائکه و بهشتیان شد. چرا طوبی تا این اندازه عظمت و جلالت قدر دارد؟! چون باید امانتدار برترین خلق خدا شود یعنی نور صدّیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها.
حقیقت درخت طوبی
درخت طوبی درختی که ریشه در خانهی نبوّت و امامت دارد، و چه زیبا میشود اگر بدانی که حقیقت این درخت که نور مقدّس زهرای اطهر را در خود نگاه میداشت چیست؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَلْقَى فِي رُوعِي أَنَّ حُبَّهُ (علیٍّ) شَجَرَةُ طُوبَى الَّتِي غَرَسَهَا اللَّهُ تَعَالَى بِيَدِهِ». همانا خدای تعالی در قلبم القاء نمود که محبّت علی (علیه السّلام) درخت طوبی است که خدای تعالی آن را با دست (قدرتِ) خویش کاشته است.[9]
آری خدای حکیم نور مقدّس صدّیقه کبری را در نهاد درختی ممتاز قرار داد که حقیقت آن محبّت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است. حال دلیلِ به ودیعت سپردن نور فاطمه علیها السّلام به درخت طوبی روشن میشود، چراکه جبرئیل امین به حبیب خدا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله عرضه داشت: «يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِيّاً ع لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَه». ای محمّد! همانا خدای بلندمرتبه میفرماید: اگر علی علیه السّلام را نمیآفریدم هرگز برای فاطمه دخترت از زمان آدم تا به بعد (تا قیامت) همتایی روی زمین نبود.[10] آری در بهشت فقط درخت طوبی سزاوار است تا نور فاطمه را در قلب خود نگه دارد و در زمین هم تنها علی است که امانتدار فاطمه سلامالله علیها میشود. وقتی فاطمه با آمدنش بار دیگر عالَم را از نور خود روشن ساخت، در همان آغاز ولادت لبان مبارکش را به سخن گشود و چنین شهادت داد: «فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ ع بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ قَالَتْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاء ...». پس فاطمه علیها السّلام شهادتین را فرمود و گفت: شهادت میدهم که خدائی جز الله نیست و همانا پدرم رسول خدا و آقای انبیاء است و بهدرستی که شوهرم سیّد و آقای اوصیاست.[11]
ولیّ الله الاعظم نگهبان و امانتدار فاطمه علیها السّلام
آری این وصلت از عالم نور و بهشت آغازشده و در زمین هم ادامه خواهد یافت. فاطمه شکوفهای از بهشت بود که باغبانی جز علی را سزاوار نبود تا نگهداریاش کند. آن روز که وصلت آسمانی علی و زهرا، بر تارُکِ زمین هم رقم خورد، پیغمبر با قلبی پُر سرور، دست خورشیدِ عصمت را در دست پینهبستهی ماه ولایت نهاد و به علی فرمود: «يا أبا الحسنِ! هذِهِ وَديعَةُ اللّهِ وَ وَديعَةُ رَسُولِهِ عِندَكَ، فَاحفَظِ اللّهَ، وَ احفَظنِي فِيها». ای ابا الحسن! این دختر امانت خدا و امانت رسولش نزد توست پس به خاطر خدا و من مراقبش باش.[12] رسول خدا در لحظات پایانی عمر شریفش نیز همین سفارش را تکرار فرمود و فاطمه را امانت علی معرّفی کرد.[13]
تو چه گوهری زهرا، که باید در صدف ولایت پاسبانی شوی؟! و نزد معبود چه مقامی داری که باید امام کائنات و فخر ممکنات تو را امانتدار باشد؟!
علی علیه السّلام مأمورِ اطاعت از فاطمه علیها السّلام
رسول خدا در بستر شهادت لحظات وداع را سپری میکند. فرمود همه جز اهلبیتش از خانه خارج شوند و به امّ سلمه دستور داد تا نزد درب خانه بایستد و از ورود هر کسی مانع شود. خانه که خلوت شد و نامحرمان رفتند، دست فاطمه را گرفت و به سینه فشرد و دست علی را به دست دیگرش گرفت، ... سپس دست فاطمه را در دست علی گذارد و بعد جملاتی در مقام فاطمهاش فرمود، منجمله این که فرمود: «يَا عَلِيُّ هَذِهِ وَ اللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ هَذِهِ وَ اللَّهِ مَرْيَمُ الْكُبْرَى أَمَا وَ اللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا الْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اللَّهَ لَهَا وَ لَكُمْ فَأَعْطَانِي مَا سَأَلْتُهُ». ای علی! این دخترم سرور زنان اهل بهشت از اوّلین و آخرین است، این دخترم به خدا قسم مریم کبری است. آگاه باش جانم به این جا نرسید مگر آنکه برای دخترم و شما از خدا درخواست نمودم و خداوند هر چه برایتان خواسته بودم به من عنایت کرد.
سپس کلامی فرمود که عقل را در مقام صدّیقه کبری زمینگیر میسازد، خطاب به امیر مؤمنان و امام الاتقیاء علی علیه السّلام فرمود: «يَا عَلِيُ انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِيلُ ع وَ اعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ مَلَائِكَتُهُ». ای علی! هر آن چه فاطمه به تو دستور داد اطاعت کن، من به او دستوراتی دادم که جبرئیل (از سوی خدا) بدان فرمان داده است و بدان ای علی! من از هر کس که فاطمه دخترم از او راضی شود راضیام و همچنین است پروردگارم و ملائکه (که رضای ایشان هم در رضای فاطمه علیها السّلام است).[14]
علی مأمور به اطاعت از فاطمه است و این جمله را کسی فرموده که قرآن در وصفش میگوید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى». و او از هوای نفس (و یا از طرف خود) سخن نمیگوید * هر چه میگوید تنها وحی است که به او نازلشده * این وحی را خدای صاحب قدرت فراوان بدو آموخته است.[15] پس این خداوند تعالی است که علی علیه السّلام را مأمور به اطاعت از زهرای مرضیّه ساخته است. دایره ولایت او چنان گسترده است که امام باقر علیه السّلام فرمود: «وَ لَقَدْ كَانَتْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا) طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَ الْإِنْسِ، وَ الطَّيْرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِيَاءِ، وَ الْمَلَائِكَةِ». و اطاعت از آن بزرگوار (که صلوات خدا بر او باد) فرض و واجب است بر تمام آن چه خدا خلق فرموده از جنّ و انس و پرندگان و حیوانات و انبیاء و ملائکه.[16]
و چون همگان باید از اوامر زهرا سلامالله علیها اطاعت کنند در روایات اسلامی میبینیم همانطور که از شیعیان علی علیه السّلام سخن به میان آمده است، از شیعیان فاطمه علیها السّلام نیز (که همان شیعیان علی علیه السّلام هستند) ذکر فراوان به میان آمده است. مثل این روایت که امام باقر علیه السّلام خطاب به جابر، از کیفیّت دستگیری و شفاعت حضرت زهرا سلامالله علیها در قیامت خبر میدهد و میفرماید: «وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ إِنَّهَا ذَلِكَ الْيَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِيعَتَهَا وَ مُحِبِّيهَا كَمَا يَلْتَقِطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ الْجَيِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِي». قسم به خدا ای جابر! فاطمه علیها السّلام در آن روز (قیامت) شیعیان و محبّینش را جدا میسازد همانطور که پرنده دانههای خوب را از بد جدا میکند.[17] و یا روایتی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به سلمان فرمود: «يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ بَعْلَهَا [أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ] عَلِيّاً ع وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُ شِيعَتَهَا وَ ذُرِّيَّتَهَا». ای سلمان! وای بر کسی که به فاطمه ظلم کند و به شوهر فاطمه [امیرالمؤمنین] علی علیه السّلام ظلم کند و وای بر کسی که به شیعیان فاطمه و فرزندانش ظلم کند.[18]
در کتاب تاریخ بغداد از منابع مهمّ اهل سنّت از ابن عبّاس روایت شده است که رسول خدا صلّی الله علیه (وآله) وسلّم فرمود: «لَيْلَةَ عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ؛ رَأَيْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوبًا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علىٌّ حبُ الله، والحسنُ والحسينُ صفوةُ اللهِ، فاطمةُ خيرةُ اللهِ، عَلى باغِضِهِم لعنةُ اللهِ». شبی که در آن به آسمان عروج کردم، دیدم بر درب بهشت نوشته شده است: خدائی جز الله نیست و محمّد رسول خداست و علی دوست خداست و حسن و حسین برگزیده خدا هستند و فاطمه اختیار شدهی خداوند است، لعنت خداوند بر دشمنان ایشان باد.[19] با این عظمت شخصیت از فاطمه سلامالله علیها هیچ جای تعجّب نیست اگر افتتاح کلام بر روی درب بهشت توحید باشد و اختتام آن نام مبارک فاطمه سلامالله علیها.
پینوشتها:
[1] [تفسير القمي ؛ ج1 ؛ ص22]: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ ع فَغَضِبَتْ مِنْ ذَلِكَ عَائِشَةُ وَ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) إِنَّكَ تُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ ع فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَائِشَةُ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَأَدْنَانِي جَبْرَائِيلُ ع مِنْ شَجَرَةِ طُوبَى وَ نَاوَلَنِي مِنْ ثِمَارِهَا فَأَكَلْتُهُ فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ حَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ مَاءً فِي ظَهْرِي فَوَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَى مِنْهَا»./ [ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى (محب الدين الطبري) ج1 ص36-از منابع اهل سنّت]: (ذكر ما جاء أنه صلى الله عليه و سلّم) «كان يقبلها في فيها ويمصها لسانه عن عائشة رضى الله عنها قالت قلت يارسول الله مالك إذا قبلت فاطمة جعلت لسانك في فيها كأنك تريد أن تلعقها عسلا فقال صلى الله عليه وسلم إنه لما أسرى بى أدخلني جبريل الجنة فناولني تفاحة فأكلتها فصارت نطفة في ظهرى فلما نزلت من السماء واقعت خديجة ففاطمة من تلك النطفة كلما اشتقت إلى تلك التفاحة قبلتها». (ترجمه:) رسول خدا صلّی الله علیه (و آله) و سلّم بسیار دهان فاطمه را میبوسید و زبان او را میمکید، از عایشه روایتشده است که گفت، گفتم: ای رسول خدا! تو را چه شده که هرگاه فاطمه را میبوسی زبانت را در دهانش قرار میدهی گویی میخواهی از آن عسل بنوشی؟! رسول خدا صلّی الله علیه (و آله) و سلّم فرمود: وقتی (در معراج) سیر داده شدم، جبرئیل مرا داخل بهشت برد و سیبی را به من داد پس من آن سیب را خوردم و آن نطفهای شد در صلب من. وقتی از آسمان پائین آمدم با خدیجه همبستر شدم، پس فاطمه از آن نطفه است. هر وقت مشتاق آن سیب میشوم فاطمه را میبوسم./ عن ابن عباس رضى الله عنهما قال «كان النبي صلى الله عليه وسلم يكثر القبل لفاطمة فقالت له عائشة إنك تكثر تقبيل فاطمة فقال صلى الله عليه وسلم إن جبريل ليلة أسرى بى أدخلني الجنة فأطعمني من جميع ثمارها فصار ماء في صلبى فحملت خديجة بفاطمة فإذا اشتقت لتلك الثمار قبلت فاطمة فأصبت من رائحتها جميع تلك الثمار التى أكلتها». (ترجمه:) از ابن عبّاس روایتشده است که گفت: نبی اکرم زیاد فاطمه را میبوسید پس عایشه به ایشان عرض کرد: شما زیاد فاطمه را میبوسید؟!! رسول خدا فرمود: شبی که جبرئیل مرا به معراج برد مرا داخل بهشت کرد و از تمام میوههای بهشت به من اطعام کرد، پس آن میوهها نطفهای شد در صلب من که از همان خدیجه فاطمه را باردار شد، پس هرگاه مشتاق آن میوهها میشوم فاطمه را میبوسم و از عطر فاطمه به (بوی) تمام میوههایی که در بهشت خوردم میرسم. (در برخی از روایات -همانطور که در این مقاله آمده است- در توصیف درخت طوبی آمده که درختی است که تمام میوهها را در خود دارد، پس جمع بین روایات را میتوان اینگونه حمل کرد که رسول خدا انواع میوه مثل سیب را از درخت طوبی میل فرمودند و از همان میوهها نطفهی حضرت زهرا علیها السّلام منعقد گردید).
[2] [الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء(ع) ج19 ص350]: عن الصّادق علیه السّلام: «ما تكاملت النّبوّة لنبيّ حتّى أقرّ بفضلها و محبّتها». (ترجمه:) از امام صادق علیه السّلام روایتشده است که فرمودند: نبوّت پیامبری کامل نگردید مگر آنکه به برتری و محبّت فاطمه علیها السّلام اقرار نمود./ [الأمالي (للطوسي) ص668]: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) أَمْهَرَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) رُبُعَ الدُّنْيَا، فَرُبُعُهَا لَهَا، وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ، وَ تُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهَا الْجَنَّةَ، وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى، وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُوَلُ». (ترجمه:) از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: همانا خدای تعالی یکچهارم دنیا را مهر فاطمه کرده است پس یکچهارم دنیا برای اوست و بهشت و دوزخ را مهر فاطمه نمود، دشمنانش را داخل دوزخ میکند و دوستانش را داخل بهشت مینماید و او صدّیقه ی کبراست و بر مدار معرفت و شناخت او قرنها به گردش در آمده است.
[3] [مجمع الزوائد ومنبع الفوائد (نور الدين الهيثمي) ج9 ص202-از منابع اهل سنّت]: عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: «كُنْتُ أَرَى رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يُقَبِّلُ فَاطِمَةَ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَرَاكَ تَفْعَلُ شَيْئًا مَا كُنْتَ تَفْعَلُهُ مِنْ قَبْلُ، قَالَ لِي: يَا حُمَيْرَاءُ، إِنَّهُ لَمَّا كَانَ لَيْلَةُ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ، فَوَقَفْتُ عَلَى شَجَرَةٍ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، لَمْ أَرَ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةً هِيَ أَحْسَنُ مِنْهَا حُسْنًا، وَلَا أَبْيَضُ مِنْهَا وَرَقَةً، وَلَا أَطْيَبُ مِنْهَا ثَمَرَةً، فَتَنَاوَلْتُ ثَمَرَةً مِنْ ثَمَرَتِهَا فَأَكَلْتُهَا، فَصَارَتْ نُطْفَةً فِي صُلْبِي، فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ، فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ، فَإِذَا أَنَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمَمْتُ رِيحَ فَاطِمَةَ. يَا حُمَيْرَاءُ، إِنَّ فَاطِمَةَ لَيْسَتْ كَنِسَاءِ الْآدَمِيِّينَ، وَلَا تَعْتَلُّ كَمَا يَعْتَلُّونَ». (ترجمه:) از عایشه روایت شده است که گفت: (روزی) رسول خدا را دیدم که فاطمه را میبوسید، گفتم: ای رسول خدا! همانا من شما را میبینم که کاری انجام میدهید که قبلاً انجام نمیدادید! (البته این کلام درست نیست چراکه بر اساس روایات فراوان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پیوسته فاطمه سلام الله علیها را میبوسید و میبوئید) رسول خدا به من فرمود: ای حمیراء! زمانی که شبی فرارسید که به آسمان سیر داده شدم (معراج)، داخل بهشت گشتم و در کنار درختی از درختهای بهشت ایستادم که در بهشت درختی را نیکوتر و سفید برگتر و از حیث میوه پاکیزه و گواراتر از آن ندیدم، پس میوهای از آن چیدم و آن را خوردم و همان میوه نطفهای شد در صلب من. پس وقتی به زمین هبوط کردم با خدیجه همبستر شدم و (از آن نطفه) خدیجه به فاطمه حامله شد. پی من هرگاه مشتاق عطر بهشت میشوم بوی فاطمه را استشمام میکنم. ای حمیراء! همانا فاطمه مانند زنان دیگر نیست و همچون زنان دیگر دچار عادات زنانه نمیشود.
[4] [تفسير فرات الكوفي ص209]: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ «سُئِلَ النَّبِيُّ ص عَنْ قَوْلِهِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ قَالَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِي وَ فَرْعُهَا عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سُئِلَ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ وَ فَرْعُهَا عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْنَاكَ فَقُلْتَ أَصْلُهَا فِي دَارِي ثُمَّ سَأَلْنَاكَ فَقُلْتَ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ فَقَالَ إِنَّ دَارِي وَ دَارَ عَلِيٍّ وَاحِدَة». (ترجمه:) از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله در باره این آیه سؤال شد: طوبی برای ایشان است و بهترین سرانجام ها. حضرت فرمودند: (طوبی) درختی در بهشت است که ریشهاش در خانهی من است و شاخهاش در خانهی اهل بهشت دارد، سپس بعد از آن دوباره از حضرت سؤال شد، فرمودند: درختی است در بهشت که ریشهاش در خانهی علی است و شاخهاش در خانهی اهل بهشت. پرسیدند: ای رسول خدا! (بار اوّل) از شما پرسیدیم پس فرمودید ریشهاش در خانهی من است سپس (بار دوّم) پرسیدیم فرمودید که ریشهاش در خانهی علی است؟!! حضرت فرمودند: همانا خانه من و علی یکی میباشد. [و با کمی اختلافِ در الفاظ، در منابع اهل سنّت: تفسير القرطبي ج9 ص317/ الكشف والبيان عن تفسير القرآن (تفسير الثعلبي) ج5 ص291].
[5] [منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ؛ ج10 ؛ ص238]: و في الحديث «هي شجرة في الجنّة أصلها في دار النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و ليس مؤمن إلّا و في داره غصن منها لا يخطر على قلبه شهوة إلّا أتاه ذلك الغصن، و لو أنّ راكبا مجدّا سار في ظلّها مأئة عام ما خرج و لو طار من أسفلها غراب ما بلغ أعلاها حتّى سقط هرما». (ترجمه:) در حدیث آمده است طوبی درختی است که ریشهاش در خانه نبیّ اکرم صلّی الله علیه و آله است و هیچ مؤمنی نیست مگر آن که در خانهاش شاخهای از آن است که هیچ خواستهای از قلبش خطور نمیکند مگر آنکه آن شاخه برایش فراهم میسازد و اگر سوارهای کوشا در سایهی آن صدسال راه طی کند از سایهی آن خارج نخواهد شد و اگر کلاغی از پائین آن به پرواز درآید به بالای آن نخواهد رسید تا آنکه از شدّت پیری سقوط خواهد کرد.
[6] [عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ص350]: «قَالَ غُنْدَرُ بْنُ عُمَيْرٍ هِيَ شَجَرَةٌ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ أَصْلُهَا فِي دَارِ النَّبِيِّ ص وَ فِي كُلِّ دَارٍ وَ غُرْفَةٍ غُصْنٌ مِنْهَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ لَوْناً وَ لَا زُهْرَةً إِلَّا وَ فِيهَا مِنْهَا إِلَّا السَّوَادَ وَ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ فَاكِهَةً وَ لَا ثَمَرَةً إِلَّا وَ فِيهَا مِنْهَا يَنْبُعُ مِنْ أَصْلِهَا عَيْنَانِ الْكَافُورُ وَ السَّلْسَبِيلُ بِهِ قَالَ مُقَاتِلٌ كُلُّ وَرَقَةٍ مِنْهَا تُظِلُّ أُمَّةً عَلَيْهَا مَلَكٌ يُسَبِّحُ بِأَنْوَاعِ التَّسْبِيح». (ترجمه:) غندر بن عمیر میگوید: طوبی درختی است در بهشت عدن که ریشهاش در خانه نبیّ اکرم ص است و در هر خانه و اتاقی شاخهای از آن وجود دارد. خداوند رنگ و شکوفهای را خلق نفرموده مگر آنکه در این درخت وجود دارد و از آن نشأت میگیرد مگر رنگ سیاه و خداوند میوهای را نیافریده است مگر آنکه در این درخت موجود است و از آن به وجود میآید. از ریشهی آن دو چشمه کافور و سلسبیل میجوشد. مقاتل میگوید: هر برگی از آن بر امّتی سایه میافکند و بر آن ملکی است که خداوند را به انواع تسبیح ذکر میگوید.
[7] [عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ص350/ الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير (السيوطي) ج2 ص203 و کنزالعمّال (المتّقی الهندی) ج14 ص457- از منابع اهل سنّت]: قال رسول الله ص: «طُوبَى شَجَرَةٌ غَرَسَهَا الله بِيَدِهِ وَنَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحهِ تُنْبِتُ بِالحُلِيِّ وَالحُلَلِ وَإِنَّ أَغَصَانَهَا لَتُرَى مِنْ وَرَاءِ ستور (سُورِ) الجَنَّةِ».(ترجمه:) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: طوبی درختی است که خداوند با دست (قدرتِ) خود آن را کاشته و در آن از روح خویش دمیده است، زیورآلات و جامههای فاخر میرویاند و شاخههایش از پشت پوششها (ارتفاعات و بلندیهای) بهشت دیده میشود.
[8] سوره حجر/ آیه 29 (ترجمه مکارم).
[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج27 ؛ ص129.
[10] عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج1 ؛ ص225.
[11] الأمالي ( للصدوق) ص594.
[12] فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى (ص) ص482.
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج22 ؛ ص484.
[14] همان.
[15] سوره نجم/ آیه 3 تا 5.
[16] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص106.
[17] تفسير فرات الكوفي ص299.
[18] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة ص127.
[19] تاريخ بغداد [طبع: دار الكتب العلمية – بيروت] (الخطيب البغدادي) جلد1 ص274.
مسجد هدایت
مسلم زکیزاده