masjedhedayat.ir

تاریخ انتشار: ۲۲:۴۴ - ۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۰
تعداد بازدید: ۹۲۷
کد خبر: ۴۰۸
مقام حضرت خدیجه (س)، به حدی عالی است که ملائکه مقرّب پروردگار به ایشان سلام می رسانند. چنان که ابوسعید خدری از پیامبر (ص)، روایت کرده که ایشان فرمودند: «در شب معراج هنگام بازگشت، از جبرئیل پرسیدم: حاجتی داری؟»، جبرییل پاسخ داد: «حاجتم آن است که پس از بازگشت به زمین از جانب پروردگار و از طرف من به خدیجه سلام برسانی.»
نام او خدیجه دختر خویلد، وی همسر رسول خدا (ص)، أمالمؤمنین و یکی از چهار زن با عظمت تاریخ بشراست. او اولین زنی است که به پیامبر اکرم (ص)، گروید و اسلام آورد و وی اولین همسر پیامبر خدا (ص)، و با فضیلتترین آنهاست.(1) به خاطر عفّت و کمالِ فراوان او در دوران جاهلیت به او طاهره می‎‌گفتند.(2)
 

معرفت حضرت خدیجه به پیامبر گرامی اسلام(ص)

 

حضرت خدیجه با پیشنهاد ازدواج به پیامبر (قبل از بعثت)، افتخار همسری ایشان را پیدا کرد. حضرت خدیجه این پیشنهاد را چنین بازگو می نمایند:

« إِنِّي‏ قَدْ رَغِبْتُ‏ فِيكَ‏ لِقَرَابَتِكَ‏ مِنِّي‏ وَ شَرَفَكَ فِي قَوْمِكَ وَ سَطَتِكَ فِيهِمْ‏ وَ أَمَانَتِكَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلُقِكَ وَ صِدْقِ حَدِيثِكَ...؛ به سبب خویشاوندی ات با من و شرف و بزرگی و امانتداری ات در میان قوم خود و به جهت اخلاق نیک و راستگویی ات، مایلم با تو ازدواج کنم».(3)

از این سخن معلوم می شود که علاقه و ارادت این بانوی بزرگ به پیامبر اکرم (ص)، تنها به سبب عُلقه زوجیت و انگیزه های دیگر نبوده، بلکه فوق العاده گی های شخصیت حضرت رسول اکرم (ص)، را به درستی شناخته بود، لذا به پاس این معرفت، جان خویش را در طَبَق اخلاص نهاده و با اهداف والای پیامبر عظیم الشأن اسلام همراه شد.

ایشان ایثار و از خود گذشتگی را به آنجا رسانید که به واسطه علاقه و ارادت فراوان به حضرت رسول ، در میان بانوان قریش مهجور ماند و حتی در لحظات ولادت صدیقه کبری حضرت فاطمه زهراء (س)، هیچ کدام از آنان بر بالین حضرت خدیجه حاضر نشدند.

 

پیامبر(ص) و کاروان تجاری خدیجه

 

روزی جناب ابوطالب، عموی رسول خدا (ص)، به ایشان گفت: «ای محمد! می‎خواهم برایت همسری اختیار کنم، اما مالی ندارم که تو را یاری کنم. خدیجه از خویشاوندان ماست که هر سال یکی از قریشیان به همراه اموال و غلامانش به تجارت میرود و پس از بازگشت، مقداری از سود را برمیدارد. آیا تو می‎خواهی این کار را انجام دهی؟» پیامبر (ص)، فرمود: «بله.» پس ابوطالب نزد خدیجه رفت و این مطلب را با وی در میان گذاشت. خدیجه خوشحال شد و به غلامش میسره گفت: «تو و تمام این اموال در اختیار محمد (ص)، باشید.»

سپس قافله به سوی شام حرکت کرد. در راه، میسره کرامات فراوانی از حضرت مشاهده کرد؛ از جمله، روزی آنها نزدیک دِیْری و در کنار نهری به استراحت پرداختند و پیامبر(ص)، نیز زیر سایه درختی نشستند. سپس راهبی به نام نسطور سر از دِیْر بیرون آورد و از میسره پرسید: این جوانی که در سایه درخت نشسته، کیست؟ میسره گفت: «او مردی از قریش و اهل حرم است.» راهب جلو آمد و دست و پای رسول خدا (ص)، را بوسید و به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اسلام (ص)، شهادت داد و به میسره گفت: «از امر و نهی های او اطاعت کن که او رسول خداست؛ به خدا قسم! بعد از عیسی کسی جز او زیر این درخت ننشسته است و عیسی به نبوت او بشارت داده است.»

زمانی که آنها از سفر بازگشتند، میسره به رسول خدا (ص)، گفت: «اگر زودتر به مکه بروی و خبر سود فراوان‎ مان را به خدیجه بدهی، برایت بهتر خواهد بود.» پیامبر (ص)، نیز بر اسبشان سوار شده و به سوی خانه خدیجه حرکت کردند. در آن روز حضرت خدیجه (س)، همراه با عدهای از زنان در اتاقش نشسته بود که پیامبر (ص)، از دور دیده شد. خدیجه به ابر بلندی که در بالای سر آن اسب سوار حرکت می‎کرد، چشم دوخته بود. او سپس گفت: «این سوار دارای مقام بزرگی است و کاش به خانه من می‎آمد!» در همین حال آن سوار که رسول خدا (ص)، بودند، به خانه‎اش آمدند و جلوی خانه‎اش پیاده شدند!

هم‎چنین پس از آن که میسره به خانه بازگشت، به حضرت خدیجه (س)، گفت: «او از کنار هیچ درخت و سنگی ردّ نمیشد مگر این که آن درخت و سنگ به او میگفت: «السلام علیک یا رسول الله!» و هنگامی که بحیرای ترسا دید که ابری بر بالای سرش حرکت می‎کند و بر او سایه می‎افکند، از ما پذیرائی کرد.»(4)

 

ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س)

 

در سنّ حضرت رسول (ص)، زمان ازدواجشان با حضرت خدیجه در تاریخ اختلاف وجود دارد امّا قول مشهور این است که حضرت 25 سال داشتند که این قول را روایات متعددی تأیید می کنند، از جمله: «... زوّج بها و هو ابن خمس و عشرین سنة، قبل أن یبعثه الله نبیاً بخمس عشرة سنة؛ پیامبر با خدیجه ازدواج کردند در حالیکه بیست و پنج سال داشتند و هنوز پانزده سال مانده بود تا به پیامبری مبعوث شوند.»(5)

سنّ حضرت خدیجه (س)، در زمان ازدواج نیز در تاریخ دارای چند قول است امّا قول صحیح و مشهور آن نیز 25 سال است.(6)

نقل شده، پس از آماده شدن مقدّمات ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه؛ ابوطالب، حمزه، عباس(عموهای پیامبر) و عده‎ای از بنی‎هاشم در خانه خدیجه گرد آمدند؛ ورقۀ بن نوفل(عموی خدیجه)، پسر عموی خدیجه و جمعی از بستگان او هم حاضر بودند. سپس حضرت ابوطالب علیه السلام، فرمود: «صاحب این خانه (کعبه) را ستایش می‎کنم که ما را از نسل حضرت ابراهیم و ذریه حضرت اسماعیل قرارداد و ما را در حرم امن فرود آورد، و ما را از بزرگان، و شهر ما را مبارک قرار داد؛ همانا پسر برادرم، مردی است که با هیچکس قابل مقایسه نیست و بر تمام مردان برتری دارد و در میان خلق خدا همتایی ندارد؛ هر چند ثروت کمی دارد؛ و مال و ثروت هم هرروز به قدر احتیاج میرسد، و سایه‎ای است زودگذر.

او به خدیجه و خدیجه هم به او علاقه ‎مند است، و ما آمدهایم تا برای محمد خواستگاری کنیم و هر چه مهر خواستید از نقد و نسیه به عهده من است. به خدای این خانه او دارای مقامی بلند و مرتبه‎ای رفیع و رأیی رسا و دینی جهانی خواهد بود.»

سپس ورقه، عموی خدیجه، شروع به سخن گفتن کرد ولی درمقابل ابوطالب نتوانست سخنی بگوید، و زبانش بند آمد و قلبش به شماره افتاد. حضرت خدیجه (س)، از پشت پرده به سخن درآمد و گفت: «عموجان! هر چند در مجلس و میان مردم، تو سزاوارتر از منی که سخن بگویی اما از جانم مقدمتر نیستی؛ ای محمد! من خود را به عقد ازدواج تو در آوردم و مهریهام را از مال خود قرار دادم. به عمویت بگو تا شتری قربانی کند و ولیمه عروسی را مهیّا سازد و تو هم صاحب اختیار همسر خود هستی.»

ابوطالب رو به حاضران کرد و گفت: «همگی شاهد باشید که خدیجه، محمد را پذیرفت و مهر را در مال خود قرار داد.»

وقتی مردی از قریش ماجرا را شنید، گفت: «تاکنون نشنیدهایم که زنی مهر خود را به عهده بگیرد.»

ابوطالب در حالی که سخت خشمناک شده بود، فرمود: «آری، اگر مردان مانند پسر برادرم باشند، با گرانترین قیمت آنان را میربایند، اما اگر مانند شما باشند، با آنان جز با مهر سنگین ازدواج نمیکنند.» سپس ابوطالب شتر چاقی نَحْر کرده(کُشت) و مردم را اطعام کرد و مراسم ازدواج پیامبر (ص)، انجام شد.

مردی از قریش این ازدواج مبارک و پرشکوه را ضمن اشعاری این گونه ستوده است که ما به ترجمه آن اکتفا می کنیم:

1ـ ای خدیجه، گوارا و مبارک باد تو را که هُمای بَختت به سوی کوی سعادت و خوشبختی به پرواز درآمد.

2ـ که با بهترین مردمان ازدواج کردی و در میان مردم، مانند محمد (ص)، کیست؟

3ـ دو راستگو و نیکوکار، عیسی پسر مریم و موسی پسر عمران به ظهور او مژده دادهاند و زمان ظهور چه خوش نزدیک شده است.

4ـ از دوران های پیش نویسندگان اقرار کردهاند که از سرزمین بطحا پیامبری هدایتگر و هدایت شده طلوع خواهد کرد.(7)

 

حضرت خدیجه(س) به غیر از پیامبر اکرم(ص) با کسی ازدواج نکرد

 

عده ای معتقدند که حضرت خدیجه (س)، قبل از پیامبر با دو نفر دیگر ازدواج کرده بود و بیوه بوده است. منشأ این توهم این است که حضرت خدیجه دو دختر را به فرزندی گرفته بودند که فرزندان خواهرش هاله بودند، لذا بعضی خیال کرده اند که این دو دختر فرزندان حضرت خدیجه (س)، هستند در صورتی که در تاریخ افراد بسیاری به باکره بودن حضرت خدیجه اذعان کرده اند که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1. علّامه مجلسی در این باره می نویسد: «خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر گرامی دوشیزه بود و رقیه و زینب، نه دختران او، بلکه دختران خواهرش هاله بودند و تحت سرپرستی و مدیریت و مورد مهر و مراقبت او قرار گرفتند.»(8)

2. ابن شهر آشوب، محدّث بزرگ و نامدار شیعه می نویسد: «إنّ النّبی قد تزوّج خدیجة و هی عَذراء؛ پیامبر اکرم در حالی که با خدیجه ازدواج کرد که او دوشیزه بود.»(9)

3. واقدی(از علمای اهل سنّت) می گوید: «و کانت خدیجه و هی بکر...؛ خدیجه (به هنگام ازدواج با پیامبر) باکره بوده است.»(10)

افراد متعدّد دیگری نیز این مطلب را تأیید کرده اند از جمله: سید مرتضی در الشافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی، همین دیدگاه را تصریح نموده اند.(11)

 

اسلام آوردن حضرت خدیجه(س)

 

حضرت خدیجه (س)، اولین زنی است که به پیامبر (ص)، ایمان آورده، و در آن تردید و اختلافی نیست.(12) شیخ طوسی در روایتی نقل می‎کند که ابن عباس گفته است: «أوّل من آمن برسول الله(ص) من الرجال علی(ع) و من النساء خدیجه؛ اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد، از مردان علی علیه السلام، و از زنان خدیجه دختر خویلد بود.»(13)

عفیف نقل می‎‌کند: در زمان جاهلیت در مکه به منزل عباس بن عبدالمطلب رفتم. زمانی که خورشید در آسمان نمایان شد و من در حال نگاه کردن به کعبه بودم، جوانی را دیدم که وارد مسجد شد و به آسمان نگاهی کرد وسپس رو به کعبه ایستاد. زمانی نگذشت که نوجوانی آمد و سمت راست وی ایستاد، پس از اندکی زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. آن مرد به رکوع رفت و به پیروی او، آن نوجوان و زن نیز به رکوع رفتند. آن جوان از رکوع بلند شد و به سجده رفت و به پیروی از وی، آن نوجوان و زن نیز به سجده رفتند. من به عباس گفتم: این مسئله مهمی است. او گفت: «بله، مهم است. می‎دانی آن جوان کیست؟» گفتم: نه نمی‎دانم. گفت: «او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب پسر برادر من است.» و گفت: «آیا می‎دانی آن نوجوان کیست؟» گفتم: نه، او گفت: «او علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب برادر زاده من است.» سپس گفت: «آیا می‎دانی آن زن کیست که پشت سر آن دو ایستاده است؟» گفتم: نه، او گفت: «او خدیجه بنت خویلد، همسر پسر برادر من است. او به من گفته است که خدای تو، خدای آسمان‎ها و زمین، او را به این دینی امرکرده است که او به آن معتقد است، و به خدا قسم، برروی زمین جز این سه نفر به این دین معتقد نیستند.»(14)

اسلام آوردن حضرت خدیجه (س)، قبل از دیگر زنان مهم است که امام حسین علیه السلام، در سخنرانی خود در کارزار کربلا، آن هم دقایقی قبل از شهادت، با افتخار خودشان را به حضرت خدیجه منتسب کرده و اول مسلمان بودن وی را بیان می‎کنند و به لشکر ابن زیاد این گونه خطاب می‎کنند: «أنشدکم الله، هل تعلمون أن جدتی خدیجۀ بن خویلد، اول نساء هذه الامۀ اسلاماً؟ قالوا: اللّهم نعم؛ شما را به خدا قسم می‎دهم، آیا می‎دانید که جدّه(مادر بزرگ) من خدیجه بنت خویلد اولین زن از این امت بود که اسلام آورد؟ همه گفتند: آری.»(15)

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

* در این نوشتار از کتاب های ارزشمند دائرة المعارف صحابه پیامبر اعظم(ص)، و خصائص أمّ المؤمنین خدیجة الکبری نوشته جناب آقای حسین تهرانی بهره گرفته شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1. الخصال، شیخ صدوق، 419.

2. اسدالغابه،ابن اثیر 5: 434.

3. كشف الغمة في معرفة الأئمة (طبع قديم) ؛ ج‏1 ؛ ص509 ریاحین الشریعة فی أحوال النّساء الشیعة، ذبیح الله محلاتی، ج 2 ص 269 .

4. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب 39:1 ـ 38.

5. البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقی،ج 2 ص 295 .

6. دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ابوبکر احمد بیهقی،ج 2 ص 71 .

7. فروع کافی، کلینی 374:5 و مناقب آل ابی طالب، این شهر آشوب 39:1.

8. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 22 ص 191 .

9. بنات النبی أم ربائبه، سید جعفر مرتضی عاملی، ص 75 124 .

10. تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 271 .

11. الصحیح من سیرة النّبی الأعظم، سید جعفر مرتضی عاملی، ج2 ص 123 .

12. اسدالغابه. ابن اثیر 434:5 و الاصابه، ابن حجر 99:8 .

13. الامالی،شیخ طوسی : 259 (به نقل از مالک بن حویرث) و مجمع الزوائد، هیثمی 220:9.

14. المعیار و الموازنه، اسکافی: 78ـ66؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی 79:1ـ178 و الارشاد، شیخ مفید 29:1.

15. الامالی، شیخ صدوق: 222.

 

فضائل حضرت خدیجه(س)

فضائل حضرت خدیجه (س)، بیش از آن است که بتوان شمرد.

1. پیامبر اسلام (ص)، فرمودند: خدیجه، یکی از چهار زن ممتاز جهان است. این روایت با تعبیرات مختلفی نقل شده است. در بعضی روایت‎ها این گونه نقل شده: «افضل نساء اهل الجنۀ اربع: خدیجۀ بنت خویلد و فاطمۀ بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیۀ بنت مزاحم امرأۀ فرعون؛ برترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص)، و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون.»(1) و در برخی روایات آمده است که: «ان الله اختار من النساء أربعاً...؛ خدا چهار زن را از میان زنان جهان برگزید که یکی از ایشان خدیجه است.»(2)

2. مقام حضرت خدیجه (س)، به حدی عالی است که ملائکه مقرّب پروردگار به ایشان سلام می رسانند. چنان که ابوسعید خدری از پیامبر (ص)، روایت کرده که ایشان فرمودند: «در شب معراج هنگام بازگشت، از جبرئیل پرسیدم: حاجتی داری؟»، جبرییل پاسخ داد: «حاجتم آن است که پس از بازگشت به زمین از جانب پروردگار و از طرف من به خدیجه سلام برسانی.» وقتی که پیامبر (ص)، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کردند، حضرت خدیجه (س)، گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام والیه السلام و علی جبرئیل السلام؛ همانا خداوند سلام است و از اوست سلام و به سوی اوست سلام و بر جبرئیل سلام باد.»(3)

3. از روایتی که در تفسیر فرات نقل شده، برمیآید که حضرت خدیجه (س)، جزء برگزیدگان خدا و مشمول آیه اصطفا است در آن روایت چنین آمده است: روزی پیامبر (ص)، به نزد حضرت زهرا (س)، و عایشه آمد و دید که مشغول مفاخره ‎اند. فرمودند: «عایشه! مگر نمی‎دانی که خدا آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران و علی و حسن و حسین و حمزه و جعفر و فاطمه و خدیجه را برگزید و آنان را بر جهانیان برتری داد؟»(4)

 

علاقه پیامبر (ص) به حضرت خدیجه(س)

 

حضرت رسول اکرم (ص)، به حضرت خدیجه علاقه فراوانی داشتند و این علاقه تنها به خاطر این نبود که ایشان همسر پیامبر (ص)، بود، بلکه به خاطر کمالات معنوی و خدمت‎هایی بود که او به پیامبر و اسلام کرده بود. عایشه می‎گوید: هرگاه پیامبر (ص)، به یاد خدیجه می‎افتاد، بر او درود فراوان میفرستاد و برای او بی‎نهایت طلب رحمت می‎فرمود، تا آنکه غیرت من تحریک شد و اعتراض کرده، گفتم: خدا به جای پیرزنی، زنان زیبایی به تو داده است. سپس پیامبر (ص)، سخت خشمناک شدند، به گونه ‎ای که موی‎ های جلو سر حضرت از خشم حرکت کرد و سپس فرمودند: «لا و الله ما ابدلنی الله خیرا منها، آمنَتْ بی إذ کفر الناس، و صدقَتْنی و کذبنی الناس، و واسَتْنی فی مالِها إذ حرمنی الناس و رزقنی الله منها أولاداً إذ حرمنی أولاد النساء ؛ نه به خدا سوگند! خدا بهتر از آن را برای من جایگزین نفرمود؛ زمانی که مردم، کافر بودند او به من ایمان آورد و موقعی که همه مرا تکذیب می‎کردند، او مرا تصدیق میکرد و هنگامی که همه مرا ترک کرده بودند، او مرا با مالَش کمک کرد، و زمانی که خدا فرزندان زنان را بر من حرام کرد، از او فرزندانی به من عطا فرمود.»(5)

از نشانههای کثرت علاقه پیامبر (ص)، نسبت به خدیجه (س)، همین بس که تا آخر عمر با دوستان خدیجه مهربان بودند و به آنان محبت میورزیدند تا جایی که هرگاه گوسفندی ذبح میکردند، از آن برای دوستان خدیجه میفرستادند.(6) در روایتی از عایشه نقل شده است که روزی رسول خدا (ص)، گوسفندی ذبح کرد و از آن برای دوستان حضرت خدیجه نیز فرستاد. پس من عصبانی شدم و گفتم: خدیجه! رسول خدا (ص)، فرمود: «به درستی که محبت او روزی من شده است.»(7)

هم‎چنین از عایشه نقل شده: روزی زنی به خانه ما آمد و پیامبر (ص)، با او گرم گرفت و از او احوال پرسی فرمود. هنگامی که او از خانه بیرون رفت، از پیامبر (ص)، پرسیدم: این زن که بود که به او این چنین محبت می‎فرمودید؟ پیامبر (ص)، فرمود: «این زن در زمان خدیجه به خانه ما میآمد، و به خاطر حفظ کردن سابقه دوستی، از ایمان است.»(8)

و نیز حضرت آنقدر به حضرت خدیجه (س)، علاقه مند بودند و نزد ایشان از مقام والایی برخوردار بود که تا وقتی حضرت خدیجه در قید حیات بود ایشان همسر دیگری اختیار نکردند و همسران دیگر ایشان همگی بعد از وفات حضرت خدیجه کبری به همسری حضرت رسول درآمدند.

 

گذشت حضرت خدیجه(س)

 

حضرت خدیجه برای پیشرفت اسلام از هیچ چیز دریغ نداشت و هر چه داشت در راه پیامبر اسلام نثار می‎کرد. او اموال فراوان خود را، در اختیار پیامبر (ص)، گذاشت.(9)

 

فرزندان حضرت خدیجه(س)

 

یکی از افتخارات حضرت خدیجه (س)، در میان زنان پیامبر (ص)، این است که آن حضرت از هیچ‎یک از زنانش جز خدیجه و ماریه قبطیه فرزند نداشتند و از خدیجه دارای شش فرزند شدند: زینب، رقیه، امالکلثوم، فاطمه، قاسم که به نام او کنیه یافتند(أباالقاسم) و عبدالله که طیب و طاهر لقب او است.

قاسم اولین فرزندی بود که از دنیا رفت و پس از او عبدالله وفات کرد. در این موقع بود که عمرو بن عاص یا عاص بن وائل گفت: محمد نسلی ندارد و نسل او قطع خواهد شد و سوره کوثر نازل شد.(10)

نقل شده حضرت خدیجه (س)، در مرگ فرزندش طاهر بی‎تابی می‎کرد و هنگامی که پیامبر (ص)، وارد خانه شدند، خدیجه را گریان دیدند. از او پرسیدند: چرا گریه می‎کنی؟ خدیجه گفت: «سینه ام پر شیر شد و شیرم جاری شد و گریه‎ام گرفت.» پیامبر (ص)، به او فرمودند: «دوست نداری در روز قیامت وقتی که به مقابل درب بهشت می‎رسی، او دستت را بگیرد و در عالی‎ترین منزل، تو را جای دهد؟» حضرت خدیجه گفت: «یا رسول الله! آیا واقعاً این گونه است؟» پیامبر (ص)، فرمود: «اللَّهُ‏ أَعَزُّ وَ أَكْرَمُ‏ مِنْ‏ أَنْ‏ يَسْلُبَ‏ عَبْداً ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ فَيَصْبِرَ وَ يَحْتَسِبَ وَ يَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ يُعَذِّبَه؛ خدا بزرگوارتر از آن است که میوه دل مؤمنی را بگیرد، و او صبر و تحمل کند و آن را در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد کند و با وجود این، او را عذاب کند.»(11)

 

حسادت عایشه به حضرت خدیجه(س)

 

عایشه از همسران پیامبر بود که رسول خدا سال ها پس از وفات حضرت خدیجه با وی ازدواج کردند اما وی هرگز طاقت دیدن ابراز علاقه پیامبر (ص)، به حضرت خدیجه پس از وفات وی را نداشت و خود بارها ابراز میکرد که به حضرت خدیجه که طبق روایات متعدد از زنان بهشتی و برترین زنان بهشتی است، حسادت میورزد تا جایی که در مواردی پیامبر (ص)، را که اسوه حلم و بردباری است، به غضب میآورد. به نمونه ای از این روایات اشاره میکنیم:

عایشه میگوید: «من آن قدر که به خدیجه حسادت میورزیدم به هیچ یک از زنهای پیامبر حسادت نمیورزیدم.» سپس او علت آن را چنین بیان میکند: زیرا رسول خدا (ص)، از او بسیار یاد میکرد. او قبل از ازدواج پیامبر با من، از دنیا رفت و خداوند به پیامبر (ص)، دستور داد که خدیجه را به منزلی از لؤلؤ(جواهر) بشارت دهد. آن حضرت هرگاه گوسفندی میکشت، از آن به دوستان حضرت خدیجه هدیه می‎کرد، آن قدر که آنان را کافی باشد. گاهی به پیامبر (ص)، میگفتم: گویا در دنیا زنی غیر از خدیجه نبود! آن حضرت می‎فرمود: «در تعریف او هر چه بگویم او چنان بود و از او برایم فرزندانی بود.»(12)

 

ویژگی‌هایی دیگر از حضرت خدیجه(س)

 

حضرت خدیجه (س)، برترین همسر پیامبر

 

«سید احمد سایح» از علمای اهل سنّت می نویسد: «خداوند عزوجل، امّ المؤمنین خدیجه سرور زنان عالمیان را به کریم ترین خصوصیت تکریم کرده است، و آن اینکه خداوند متعال ذریّه پیامبر را ار ذریّه او تعیین نموده است. و او بهترین همسر صالحی بود که با جان و مالش به رسول خدا کمک نمود...»(13)

«ذهبی» که از مورخین و علمای اهل سنّت است درباره حضرت خدیجه می نویسد: «خدیجه، مادر مؤمنان، سرور زنان عالمیان زمان خود بود... و مناقبش بسیار است. او از جمله کسانی است که به کمال رسیده و عاقل، جلیل القدر، خود نگه دار و کریم و از اهل بهشت می باشد که پیامبر او را ستایش نموده و بر دیگر زنانش برتری داده و در تعظیمش دستِ بالا را گرفته است به طوری که عایشه می گفت: من بر زنی همچون خدیجه رشک نبردم به جهت آنکه پیامبر بسیار او را یاد می کرد. و از جمله کراماتش این است که قبل از او با زنی دیگر ازدواج نکرده و تنها او بود که برایش تعدادی فرزند آورد، و تا او زنده بود با کس دیگری ازدواج نکرد، و کنیز هم برای خود نگرفت تا وقتی که خدیجه از دنیا رفت، و پیامبر اکرم با نبود خدیجه، خودش را تنها دید، و (خدیجه) چه خوب همنشینی برای پیامبر بود.»(14)

 

حضرت خدیجه همسر رسول خدا (ص)، در دنیا و آخرت

 

در میان همسران پیامبر اکرم (ص)، بر حسب روایات، تنها از حضرت خدیجه به عنوان همسر حضرت رسول در دنیا و آخرت یاد شده است(15): «... و خدیجة بنت خویلد زوجةِ النّبی فی الدنیا و الآخرة؛ حضرت خدیجه، در دنیا و آخرت همسر پیامبر می باشد.»(16)

و نیز روزی حضرت رسول (ص)، به حضرت خدیجه (س)، فرمودند: «آیا نمیدانی که خداوند مرا در بهشت همسر تو نموده است؟»(17)

 

خشنودی خداوند از حضرت خدیجه(س)

 

واژه مرضیه در لغت به معنی: پسندیده، مورد رضایت، خوش خوی، پسندیده خوی و... است.(18)

حضرت خدیجه نیز از نظر عبادت و فرمانبرداری از خدا، از نظر پارسائی و انفاق، از نظر شکیبایی و پایداری در راه حق و عدالت و از نظر رفتار و گفتار، همواره پسندیده و مورد رضا و خشنودی پروردگار عالم بود. لذا در زیارت نامه پیامبر اکرم، از حضرت خدیجه با این عنوان یاد شده است: «السلام علی أزواجک الطّاهرات الخیرات ... خصوصاً الصّدیقة الطّاهرة الزّکیة الرّاضیة المرضیة خدیجة الکبری أم المؤمنین.»(19)

 

حضرت خدیجه دارای مقام شامخ و نورانی

 

وجود اقدس و مقدّس و نازنین حضرت خدیجه (س)، آن چنان از نظر کمالات و ارزش های انسانی، والا و بلند مرتبه می باشد که در دعای ندبه از آن حضرت تعبیر به غرّاء شده است و در این نیایش هر صبح جمعه خطاب به حضرت بقیة الله الأعظم روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء عرض می شود: «أین ابْنُ النّبیّ المصطفی، وابْنُ علیّ المرتضی، وابْنُ خدیجة الغَرّاء؛ کجاست پسر پیامبر برگزیده، و پسر علی پسندیده، و پسر خدیجه بلند مقام؟» و چنین خطابی نشانه عظمت و جایگاه شامخ و رفیع این بانوی بزرگ، مادر گرامی امام زمان علیه السلام، حضرت خدیجه (س) است.

* برای مطالعه بیشتر خصائص و ویژگی های حضرت خدیجه می توانید به کتاب ارزشمند «خصائص أمّ المؤمنین خدیجة الکبری» نوشته جناب آقای حسین تهرانی؛ که شامل 160 ویژگی از خصوصیات أم المؤمنین حضرت خدیجه کبری است، مراجعه نمایید. لازم به ذکر است که کتاب فوق را انتشارات طوبای محبت قم به زیور طبع آراسته است.

 

وفات حضرت خدیجه(س)

 

به این دلایلی که ذکر می کنیم، یکی از مصیبت‎های سخت حضرت رسول (ص)، مرگ خدیجه بود:

اگر پیامبر در خارج از منزل با ناراحتی‎هایی روبهرو می‎شدند، امّا هنگامی که به خانه می‎آمد خدیجه مرهم دل ایشان بود و سبب آرامش ایشان میشد.

ممکن بود افرادی به خاطر خدیجه به او آزار نرسانند، همچنین مرگ حضرت خدیجه (س)، چند روز پس از مرگ حضرت ابوطالب واقع شد که در حقیقت پیامبر (ص)، به یک باره دو حامی بزرگ را از دست دادند؛ به همین دلیل تا وقتی که این دو نفر زنده بودند، پیامبر (ص)، مجبور به هجرت نشدند.

از آن جهت که بچه های کوچکشان و مخصوصاً زهرای مرضیه را بیمادر میدیدند که شاید این موضوع بیش از دیگر دلایل باعث ناراحتی ایشان میشد، چنانکه امام صادق علیه السلام، فرمودهاند: هنگامی که خدیجه وفات کرد، فاطمه به پدر پناه میبرد و اطراف پدر میچرخید و میگفت: پدر جان! مادرم کجاست؟ پس جبرییل نازل شد و به پیامبر (ص)،گفت: «خداوند میفرماید به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در اطاقی که از گوهر ساخته شده و اطاقهایش از طلا و ستونش از یاقوت سرخ است، میان آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران قرار دارد.» حضرت فاطمه (س)، فرمود: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام؛ همانا خدا سلام است و از اوست سلام و به سوی اوست سلام.»(20)

حضرت خدیجه سه سال قبل از هجرت و در ماه رمضان سال دهم بعثت اندکی پس از بیرون آمدن از شعب ابی طالب، در 50 سالگی از دنیا رفت.

هنگامی که حضرت خدیجه (س)، در آستانه رحلت قرار گرفت، گروهی از فرشتگان فرود آمدند و جامه ویژه ای(کفن بهشتی از سوی پروردگار) برای سفر آخرت او آوردند.(21)

پیامبر اکرم پیکر مطهر حضرت خدیجه را با عبای خودشان کفن نمودند و آنگاه کفن بهشتی را بر روی ایشان قرار دادند.(22) سپس او را در دامنه کوه حَجون در مکه (قبرستان ابوطالب)، و در کنار حضرت آمنه و با فاصله نه چندان زیادی با قبر حضرت ابوطالب، به خاک سپردند.(23) و موقع دفن، پیامبر (ص)، خود وارد قبر شدند.(24)

 

اعلان یک سال عزای عمومی

 

به خاطر این مصیبت که با وفات حضرت ابوطالب، عموی پیامبر گرامی اسلام و حامی و یاور ایشان همراه شد، موجب شد تا رسول خدا این سال را عام‎الحزن، یعنی سال ماتم و اندوه بنامند».(25)

همچنین حضرت فرمودند: «تا هنگامی که ابوطالب و خدیجه زنده بودند، هرگز غم و اندوهی بر من مستولی نشد.»(26)

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

* در این نوشتار از کتاب های ارزشمند دائرة المعارف صحابه پیامبر اعظم(ص)، و خصائص أمّ المؤمنین خدیجة الکبری نوشته جناب آقای حسین تهرانی بهره گرفته شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج1 ص 322 - الخصال، شیخ صدوق، ج 1 ص 205.

2. الخصال، شیخ صدوق، ج1 ص 255.

3. تفسیر العیاشی، عیاشی، ج2 ص 279.

4. تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، ص 80 .

5. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج4 ص 1824.

6. الاستیعاب، ابن عبدالبر،ج 4 ص1823.

7. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج7 ص134 .

8. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 16 ص8.

9. اعلام الوری با علام الهدی، طبرسی، ج 1 ص 50.

10. مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج 2 ص 41.

11. فروع کافی، کلینی،ج 3 ص219.

12. صحیح البخاری، بخاری، ج 4 ص231 .

13. الاضواء فی مناقب الزهراء (س)، سید احمد سایح، ص 21 و 22 .

14. سیر أعلام النّبلاء، ذهبی، ج 2 ص 81 .

15. المعجم الکبیر، ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، ج 22 ص 376 .

16. کشف الغمّة فی معرفة الائمة علیهم السلام، علی بن عیسی اربلی، ج 1 ص 466 بحارالأنوار، علّامه مجلسی، ج 43 ص 53 و 54 .

17. زندگانی فاطمه زهراء علیها السلام، حسین عمادزاده، ص 36 .

18. لغت نامه دهخدا، ج 42 ص 177 .

19. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 100 ص 189 .

20. الامالی، شیخ طوسی، ص 175.

21. الأنوار الساطعة من الغرّاء الطّاهرة، غالب سیلاوی، ص 375 .

22. شجره طوبی، محمد مهدی حائری مازندرانی، ج 2 ص 235 .

23. المنتخب من ذیل المذیل، طبری، ص 86 .

24. الاصابه، ابن حجر، ج8 ص 103 .

25. اعلام الوری با علام الهدی، طبرسی،ج 1ص 53 - مناقب آل ابی طالب، این شهر آشوب، ج1 ص 150.

26. السیرة النبویة، ابن هشام، ج 1 ص 416 .

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

سعید بلوکی